رحل بگذار ای سنایی                 رطل مالامال کن 

چهار سال پیش 

(با مکث های معنادار تجبر روی "بگذار" و "رحل" وقتی بیش از نیم ساعت دیر میومد و با چمدونش وارد کلاس میشد)

 

دست طمع که پیش کسان میکنی دراز     پل بسته ای که بگذری از آبروی خویش               

دو سال پیش

(با حرکت دست راست کشیده شده ی الهامی که هی از آرنج خم میکرد و پل رو نشون میداد)

 

 

اگر مرگ داد است بیداد چیست؟       ز داد این همه بانگ و فریاد چیست؟

(کلا بهتره هیچی نگم از اون ۳ واحد کذایی)