مرا همین بس که انقل باشم
پیانو داشت با کلی چیزای خوشگل به در و دیوار کلی کف کرده بودیم بعدش یه خانوم و آقایی اومدن میز کناریمون نشستن که سعیده گفت دقیقا عین اون دختراییه که گفتیم(دخترهایی که مو های فر درشت که از دو ور شال بیرون زده و یه شال خیلی گنده مانتوی گلگلی گشاد شلوار بافتنی و عینک کائوچویی و کوله های رنگی رنگی دارن به همراه یک آلت موسیقی و سیگار به علاوه ی یک یا بیشتر پسر که دارای موهای بلند با کلاه یا فرفری ریز که هاله ی گنده ای از مو دور سرش ایجاد کرده دارن)به هر حال سفارش دادیم شیک و چیزکیک که البته من که موافق نبودم چرا که براونی بود و پریناز کجایی که وقتی که چیزی کاکائویی وجود داشت اینها کیکی غیر کاکائویی سفارش دادن...
شیک هاش به طرز غیرقبل باوری زیبا بودن روش با شکلات گل کشیده بود و من خوشم آمد به مقدار زیاد و سیمینه سعی کرد تا ته ماجرا رو با همون گله ادامه بده اما از یه مقداری که بیشتر خورد گله تغییر شکل داد ...
سیمینه برامون خاطره ای نغز گفت که براتون نقل میکنم گویا روزی با یکی از دوستان در حال رفتن از دانشگاه بودن که دوست سیمینه که دختر هم بوده از قضا زوجی خوشبخت را مشاهده میکنه که پسره در حال حمل کوله ی دختره بوده .دوست سیمینه با لحن خاص میگه که ااا منم میخوام... سیمینه کوله شو در میاره و میده به دختره و میگه بیا...
من که به انتهای شیک خود رسیدم با حقیقتی دردناک رو به رو شدم نی ش به مانند نی آیس پک تیز بود و نمیشد مقدار باقی مانده ی تهشو خورد من داشتم هی تلاش میکردم و نمیشد کم کم باقی دوستان به مرحله ای که من در آن حضور داشتم رسیدن و ابراز همدلی کردن گفتیم چه کنیم چه نکنیم سیمینه گفت با چاقو بخور بعد نمیدونم چجوری ذهن دوستان به اون درس دوران دبیرستان رسید همون که میگه بیا اینجا ماست را با چاقو میبرند و کلی سر این بحث شد که سیمینه دوزاریش افتاد با چاقو بریدن به خاطر شدت غلظت ماست نیست بلکه به خاطر یخ زدن ماست هست. بلخره نمیدونم چی شد که این جمله از زبان دوستان ارج شد که اینجا شیک را با چاقو میبرند و اینا...
بلخره هنوز درگیر خوردن ته شیک بودم دیگه و به سعیده گفت که همه رو یه جا کنیم که بیاد بالاتر و بخوریم و اینا که این ایده به نتیجه نرسید و بعدش سیمینه گفت اگه اینجوری ولش کنیم شیکا رو وقتی رفتیم بیرونو اینا سعیده به بهانه ی جاگذاشتن چیزی برمیگرده و همه شو سر میکشه و بعدش یهو سرفه میکنه و همه ش میاد بیرون و میریزه تو لیوان دوباره عین شکل اولش میشه گله هم همونجوری مث اولش میشه و القصه
بعدش تصمیم گرفتیم سریع نی رو اونوری کینم که سیمینه که پشتش به سمت اون دختره که عینک داشت و اینا بود این کارو کرد و منم سریع این کارو کردم اما باور کنید نتیجه نداد بازم بالا نیومد شیکا ... بعدش رفتیم حساب کنیم! آقا چرا همه ش من باس برم پولو بدم به اونا هیشکدوم نمیرین؟؟به هر حال اونجا یکم از معنویت فضایی که واسه خودمون ساخته بودیم کاسته شد و یه خانوم عجیبی اونجا بودو کلا آدماش یجورایی ناخوشایند به نظر اومدم و ما اومدیم بیرونو به این نتیجه رسیدیم که در هیچ گروهی فیت نمیشیم ما شبیه هیشکی نیستیم و هیشکی ام ما رو نمیفهمه!!! بات وی آر آسم!
پست هام پشت هم دارن در باره ی شیک و کیک و شکم بارگی میشن و بسیار شادم از این موضوع که زود به زود میریم بیرونو اینا باز نشه صدهزار سال دیگه که همو ببینیم .پلیز...